کد مطلب:173484 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

نشانه های مومن پنج چیز است
یكم - به پا داشتن پنجاه و یك «51» ركعت نماز:

«فرائض و نوفل» (هفده «17» ركعت نمازهای «یومیه ی» واجب شبانه روزی «فریضه ی مكتوبه» نسبت به اشخاص غیر مسافر، با سی و چهار «34» ركعت - دو ركعت و تیره نافله ی عشاء، یك ركعت حساب می شود - نافله ی مستحب) در هر شبانه روز.

[ راز و نیاز انسان با خداوند، زمینه ی تقرب و مسیر سیر و سلوك عرفان انسان و معراج مؤمن است ].

دوم - زیارت كردن حضرت امام حسین علیه السلام را در چهلم شهادت شان

میعاد زیارت در میقات حسینی علیه السلام، همانند میقات ربوبی در میعاد موسایی است.

سوم - انشگتری را در دست راست كردن

در جهت پیروزی از سنت پیغمبران و امامان، مشواق تقرب و قرب مؤمن است.

چهارم - به هنگام سجده، پیشانی را بر خاك نهادن

تجلی عبودیت و بندگی و جاوه خضوع و خشوع مؤمن.

پنجم - بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم»

نشان پذیری الهی، ترسیم هویت نفسانی و توسم سیمای انسانی در شعاع رحمت رحمانی و رحیمی، در جهت تحقق شخصیت انسانی در مقام تشخص پذیری و هویت گیری انسانی.

مرحوم شیخ مفید قدس سره در كتاب «المزار» [1] و شیخ الطائفه، شیخ طوسی قدس سره در «تهذیب الأحكام» [2] و «مصباح المتهجد» [3] این روایت را تحت عنوان «روی» نقل كرده اند، ولی با توجه به قرائت و لوازمی این روایت، مورد اعتماد و اعتبار است.


تمام این اعمال، از جمله زیارت اربعین، به نوعی عبادت و شعار اسلامی محسوب می شود.

شرح هر یك از جمله ها و فقرات این زیارت، احتجاج به فرصت مستقلی دارد، ولی آن چه مهم می نماید، آن است كه زائر، با توجه كامل به معانی الفاظ، به حقایق راه یافته تا از این مسیر با حالت «یدرك و لا یوصف» به عمق معارف راه یابد.

توجه به این جمله «و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة» انسان عارف را بر نهایت خلوص و ایثار و فداكاری آن حضرت در جهت نجات امت از جهالت و نادانی و... آگاه می كند.


زیارت اربعین

السلام علی ولی الله و حبیبه (نجیبه - نجیه خ ل) [4] .

السلام علی خلیل الله و نجیبه.

السلام علی صفی الله و ابن صفیه.

السلام علی الحسین المظلوم الشهید

السلام علی اسیر الكربات و قتیل العبرات [5] .

اللهم انی اشهد انه ولیك و ابن ولیك، و صفیك و ابن صفیك، الفائز بكرامتك اكرمته بالشهادة، و حبوته بالسعادة، و اجتبیته بطیب الولادة، و جعلته سیدا من السادة و قائدا من القادة، و ذائدا [6] من الذادة.

و اعطیته مواریث الانبیاء، و جعلته حجة علی خلقك من الاوصیاء، فاعذر فی الدعاء، و منح [7] النصح، و بذل مهجته [8] فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة.

و قد توازر علیه من غرته الدنیا، و باع حظه بالأرذل الأدنی، و شرع اخرته بالثمن الاوكس، [9] و تغطرس [10] و تردی [11] فی هواه، و اسخطك و اسخط نبیك و اطاع من


عبادك اهل الشقاق والنفاق، و حملة الاوزار المستوجبین النار (للنار)

فجاهدهم فیك صابرا محتسبا، حتی سفك فی طاعتك دمه، و استبیح حریمه (حرمه) اللهم فالعنهم لعنا وبیلا، [12] و عذبهم عذابا الیما.

السلام علیك یابن رسول الله

السلام علیك یابن سید الأوصیاء

اشهد انك امین الله و ابن امینه

عشت سعیدا، و مضیت حمیدا، و مت فقیدا مظلوما شهیدا

و اشهد ان الله منجز (لك) ما وعدك، و مهلك من خذلك، و معذب من قتلك.

و اشهد انك وفیت بعهدالله، و جاهدت فی سبیله (فی سبیل الله) حتی اتیك الیقین فلعن الله من قتلك، و لعن الله من ظلمك، و لعن الله امة سمعت بذلك فرضیت به، اللهم انی اشهدك انی ولی لمن والاه و عدو لمن عاداه.

بابی انت و امی یابن رسول الله

اشهد انك كنت نورا فی الاصلاب الشامخة [13] والأرحام (الطاهرة) المطهرة، لم تنجسك الجاهلیة بانجاسها، و لم تلبسك المدلهمات [14] من ثیابها و اشهد انك من دعائم الدین و اركان المسلمین، و معقل [15] المؤمنین و اشهد انك الامام البر التقی، الرضی الزكی الهادی المهدی.


و اشهد ان الائمة من ولدك (ولدك) كلمة التقوی، و اعلام الهدی، والعروة الوثقی، والحجة علی اهل الدنیا.

و اشهد انی بكم مؤمن و بایابكم (بایاتكم)، موقن بشرایع دینی [16] (و بشرایع دینی) و خواتیم عملی، [17] و قلبی لقلبكم سلم (مسلم)، و امری لامركم متبع، و نصرتی لكم معدة، حتی یأذن الله لكم، فمعكم معكم لا مع عدوكم.

صلوات الله علیكم، و علی ارواحكم و اجسادكم (اجسامكم)، و شاهدكم و غائبكم، و ظاهركم و باطنكم، امین رب العالمین.


سلام بر ولی (نماینده مخصوص) خدا و حبیب خاص (و یا همراز[ بنابر نسخه ی دیگر ]خدا.

سلام بر دوستدار و محبوب و برگزیده خدا.

سلام بر بنده ی خالص (و باصفا) فرزند بنده ی خالص خدا.

سلام بر حسین مظلوم شهید راه خدا.

سلام بر آن اسیر غم و اندوه و مصائب و گرفتاری های سخت عالم، و كشته آب چشمان (یعنی كشته ی راه حق كه هر چشمی برای او می گرید و اشك می ریزد و از حق سعادت ابد می یابد).

[ ممكن است معنای «قتیل العبرات» این باشد كه عموم مردم، آن حضرت را یاری نكرده، گرچه، چه بسا تنها با اشك و گریه همراهی كردند. ]

پروردگارا من! گواهی می دهم كه آن حضرت، ولی تو، و فرزند ولی تو است. و فرزند برگزیده (و بنده ی خالص باصفای) تو، و فرزند برگزیده ی توست كه به لطف و كرمت رستگار شد. (و خلقی را به شفاعتش رستگار كرد).

تو او را به فیض شهادت گرامی داشتی و به سعادت مخصوص گردانیدی و سعادتش ارزانی داشتی و به پاكی نسل و نژاد (و پاكیزگی طینت) برگزیدی، و او را امام بزرگی از بزرگان عالم رهرو و پیشوایی از رهبران و پیشوایان الهی جهان قرار دادی، و مدافع از اسلام (و نگهبان قرآن) از مدافعان مقرر داشتی، و میراث تمام پیمبران را به او عطا كردی، و او را از جانشینان پیغمبر و حجت خود بر خلق گردانیدی.

او هم در دعوت به حق و اتمام حجت بر خلق رفع هر عذر از امت كرد (و از هیچ برنامه ای دریغ نكرد)، و اندرز و نصیحت امت را با عطوفت و مهربانی و خیرخواهی انجام داد، و جان بخشی كرد و خون پاكش را در راه تو به خاك ریخت و عصاره ی وجودش را بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهی نجات دهد.

در حالی كه هماهنگ و هم دست شدند مردمی كه مغرور دنیا بودند و بهره ی آخرت شان را به متاع ناچیز پست دنیا فروختند (و ظلم و جور كردند) و گردن فرازی و بزرگ منشی در پیروی هوای نفس هلاك شدند و خود را در پرتگاه هوا و هوس انداختند، و تو را و پیغمبرت را به خشم و غضب آوردند، و از آن بندگانت كه از اهل شقاق و شكاف و خلاف و دورویی و نفاق و دشمنی با تو بودند پیروی كردند، در صورتی كه آنان حامل بار سنگین گناه و معاصی و مستوجب آتش دوزخ بودند.

پس این امام بزرگوار، با آن ستمكاران در راه تو جهاد كرد، و به اخلاص كامل با شكیبایی و صبر، تحمل كرد، و مشقت بسیار كشید، تا آن جا كه در راه اطاعتت خون پاكش (به خاك) ریخت و حریم مطهر و هتك حرمت خاندان پاكش، مباح شمرده شده (و ستمگران، خون و حریمش را مباح شمردند).

پروردگارا! تو آن قوم ستمكار ظالم را لعن وبال آمیز شدید كن، و به عذاب سخت دردناك معذب ساز.

سلام بر تو ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فرزند سید اولیاء و اوصیاء پیغمبر.

خدا را گواهی می دهیم كه تو امین وحی خدایی و فرزند امین حق.

همه ی عمر با سعادت در جهان زیستی و با ثنای حق، ستوده درگذشتی، و از دنیا رحلت كردی در حالی كه چون عزیزی گمشده دور از وطن (و بی مثل و مانند) بودی و مظلوم و شهید راه حق گشتی.


و نیز گواهی می دهم كه خدای متعال وعده ای كه به تو داده است (یعنی در مقام اعلای سعادت و شفاعت كبرای امت) به آن وعده البته وفا كند، و آنان كه تو را خوار و مضطر گذاشتند همه را هلاك كند، و قاتلانت را عذاب سخت چشاند.

و باز گواهی می دهم كه تو به عهد خدا (در هدایت امت و قبول شهادت) وفا كردی، و در راه خدا همه ی عمر جهاد كردی تا هنگام یقین و رحلت فرارسید (و به مقام عین الیقین لقای حق نایل شدی).

پس خدا لعنت كند آنان كه تو را كشتند و درباره ی تو ظلم و ستم كردند.

و خدا لعنت كند آن كس را كه به قتل و ظلم تو چون شنید راضی و خشنود گشت.

پروردگارا! من تو را گواهی می گیرم كه من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم و دشمن با دشمنان او، پدر و مادرم فدای تو ای فرزند رسول خدا.

خداوندا! گواهی می دهم كه تو نوری (از انوار الهی) در اصلاب (و پشت های) پدران عالی رتبه و ارحام مادران پاك طینت بودی، و انجاس (شرك و فسوق و ظلمت) جاهلیت تو را آلوده نساخت، و جامه های تیره ی ظلمانی (و پلیدی ها و ناپاكی های) اعصار جاهلیت تو و (آباء و امهاتت) را نپوشانید.

و باز گواهی می دهم كه تو، محققا، از اركان و ستون های دین خدایی، و اصل و اساس و پایه های (آیین) مسلمانان، و پناه و نگهبان و دژ محكم اهل ایمان.

و نیز گواهی می دهم كه تویی، محققا، پیشوای نیكوكار نیك رفتار با تقوا (و تقوی شعار) پسندیده صفات، پاك و پاكیزه ذات، و رهبر و رهنما و هدایت كننده ی خلق، و ره یافته و هدایت یافته به حق.

و باز گواهی می دهم كه ائمه (نه تن امامان معصوم) از فرزندان تواند، همه نمونه های تقوا و معنویت با روح تقوا (و خداپرستی) و راهنمای طریق حق، و حلقه و رشته ی محكم ایمان خلق و حجت خدایند بر تمام اهل دنیا.

و شهادت می دهم كه من، به امامت و حقانیت، و به رجعت شما ایمان و اعتقاد دارم، و یقین دارم به شریعت های آیین و احكام دینم، نیز به ختم كارم، (به گونه ای كه تمام اعمال و كردارهای خود را مشاهده نموده، یقین دارم، البته همه به هدایت شما است)، و قلبم تسلیم قلب پاك شما و همه كارم پیرو امر شما است، و یاریم، تا خدا اذن دهد، (در ظهور قائم) برای شما مهیا است. پس البته با شما هستم نه با دشمنان شما.

صلوات و درود خدا بر شما و بر روان های پاك و مطهر و جسم و جان پاك و پیكرها و تن های شما باد.

و درود خدا بر شما باد از حاضر و غایب شما و بر ظاهر و بر باطن (برون و نهان) شما باد!

ای پروردگار عالمیان و عالم! این دعای مرا اجابت فرمای.

[ آمین یا رب العالمین ]



[1] المزار، مناسك المزار، باب فضل زيارة الأربعين، حديث 1، ص 53.

[2] تهذيب الأحكام، كتاب المزار، باب 16، فضل زيارته عليه السلام ر 37، رقم مسلسل 122، (ج 6، ص 52). گرچه به عنوان يكي از كتب فقهي به همراه بعضي از مباحث حج و «كتاب الحج»، و يا در كنار آن كتاب به عنوان بحث مستقلي تحت عنوان «كتاب المزار» مورد بحث است.

[3] مصباح المتهجد، باب اعمال ماه صفر، ص 788؛ وسايل، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 56، باب تأكد استحباب زيارة الحسين يوم الأربعين، ح 1، (ج 14، ص 478) چاپ مؤسسه ي آل البيت عليهم السلام.

[4] آن چه در داخل دو پرانتز () است، در نقل و نسخه ي ديگر است.

[5] العبرة: الدمعة - اشك چشم، منظور شهيد و كشته اي است كه اشك ها در راه او به جريان افتاده است و بايد چنين باشد. يا منظور اين باشد كه مردم به جاي آن كه در ظاهر آن حضرت را كمك كنند، تنها با اشك و گريه همراهي كردند.

[6] الذائد: الذود السوق والطرد والدفع - مدافع از اسلام و مسلمانان است به صورتي كه آن چه موجب فساد بوده، رهبر، طرد و دفع كرده است.

[7] منحه: كمنعه: اعطاه - به معناي بخشش و عطا مي باشد.

[8] المهجة: الدم أو دم القلب والروح - منظور از «بذل»، بخشش بلا عوض و بي توقع انتظار عوض و پاداش است. و مراد از «مهجة» عصاره ي جان و خلاصه ي حيات انساني است، كه از آن تعبير به دم القلب شده است.

[9] الاوكس: الانقص - در قاموس چنين آمده است: الوكس كالوعد النقصان... و رجل او كس أي خسيس. مقصود بهاي خيلي كم و پست است.

[10] اي اعجب بنفسه - الغطرسة الاعجاب بالنفس والتطاول علي الاقران والتكبر و غطرسه أغضبه و تغطرس تغضب و في مشيته تبختر و تعسف الطريق و بخل. (قاموس، ماده الغطرس). نوعي خودخواهي و كبر و منيت است.

[11] تردي: سقط: گويي در منجلاب هوا و هوس سقوط كرده است.

[12] وبيلا: شديدا. مراد، عذاب شديد و سخت است.

[13] الشامخة: العالية. شمخ الجبل: علا و طال.

[14] ادلهم الظلام: كثف و اسود: (مدلهم: مبالغة). مدلهمات: تيرگي ها.

[15] المعقل: (كمنزل): المجلأ: - پناهگاه.

[16] بشرايع ديني: ظاهرا اين جمله مربوط به «موقن» مي باشد يعني يقين به «شرايع دين» كه منطبق بر احكام و بلكه معارف ديني است.

در حقيقت مقصود از اين عبارت، يقين به دين و محتواي آن اعم از معارف و اصول احكام و وظائف ديني مي باشد.

به عبارت ديگر يكي از اهداف اين بيان، يقين و قطع به شرايع و احكام دين و معارف آن مي باشد، كه در بعضي از تعبيرها آمده «و علي يقين ما اتي به محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)».

يعني و بر اين برنامه و مبنا كه يقين داشته باشيم به آن چه حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم آن ها را آورده است.

بديهي است كه جمله ي «ما أتي»، معارف اعم از توحيد، صفات ربوبي و سمات الهي، نبوت، امامت، معاد و احكام و شرايع الهي را شامل مي گردد. (دقت شود)

البته ممكن است مرتبط به «مؤمن» و «موقن» باشد؛ يعني به سبب ايمان و يقين متمسك به حقانيت ضوابط شريعت و دين است.

هرچند احتمال مي رود كه مربوط به «شهادت» و «شاهد لي» نيز باشد، كه گواه و شهادت بر اين محتوا هست.

[17] و خواتيم عملي: بيان هاي ذكر شده درباره ي عبارت «شرايع ديني» در مورد «و خواتيم عملي» هم جاري است.

يعني يقين به خاتمه و پايان عمل كه در حقيقت نتائج اعمالي است كه انسان در اين دنيا انجام داده است.

البته «خواتيم عمل» اشاره ي به رؤيت اعمال و كردار انساني است، كه در آيات شريفه به آن تصريح شده است مانند: (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره، و من يعمل مثقال ذرة شرا يره).

و نيز آيه ي كريمه (يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو أن بينها و بينه أمدا بعيدا و يحذركم الله نفسه والله رؤوف بالعباد) (سوره «3» آل عمران آيه 30).

و بعيد نيست كه مقصود از مورد واژه «يقين» در آيه ي شريفه ي: (و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين) (سوره «15» الحجر، آيه 99) نيز يقين به نتايج اعمال و بلكه ديدن و رؤيت اعمال باشد.

البته چون تحقق اين گونه يقين نوعا با مرگ ملازم است، بر اين اساس در بعضي از آثار «يقين» به «مرگ» تفسير شده است، وگرنه معناي يقين همان علم يقيني و آگاهي قطعي جزمي است.

زيرا نتيجه ي عبادت، يقين است.

از آيه ي شريفه ي (كلا لو تعلمون علم اليقين) (سوره ي «102» التكاثر، آيه ي 3) هم چنين استنتاجي خواهد شد.